Poetry
نام من عشق است، آیا مى شناسیدم؟
زخمى ام، زخمى، سراپا، مى شناسیدم؟
با شما طى كرده ام راه درازى را
خسته هستم، خسته، آیا مى شناسیدم؟
این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده است،
من همان خورشیدم اما، مى شناسیدم
می شناسد چشم هایم چشم هاتان را
هم چنانى كه شماها می شناسیدم
این چنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا، مى شناسیدم!
اصل من بودم، بهانه بود و فرعى بود
عشق “قیس” و حسن “لیلا” مى شناسیدم
در كف فرهاد تیشه من نهادم، من
من بریدم بیستون را، مى شناسیدم
مسخ كرده چهره ام را گر چه این ایّام
با همین دیدار حتّا، مى شناسیدم
من همانم، مهربان سال هاى دور
رفته ام از یادتان؟ یا می شناسیدم؟
رفته ام از یادتان؟ یا می شناسیدم؟
رفته ام از یادتان؟ یا می شناسیدم؟